هزار ماشالله ب زهرا خانم و جمع صمیمی خونواده
یادمه وقتی شروع ب نوشتن وبلاگ کردین،تنها دوست وبلاگی محیا ک ازش کوچکتر بود زهرا خانم بود.گاهی من و همسرم خاطرات و عکساشو می دیدیم و خدارو شکر میکردیم ک محیا بزرگتر شده.انگار تازه با دیدن عکسای زهرامتوجه ی بزرگ شدن دخترمون میشدیم😀😀